خواب دیدم با لباس با شکوهی دست توی دست پدرم توی سالن بزرگ عروسی داریم راه میریم یادم نمیاد داماد کی بود من مجردم مقداری رقصیدیم با همه عمه ها و مهمان ها من از آرایشم خوشم نمیومد از پدر و مادر خواستم منو به به جایی ببرن برای همین عروسی رو ترک کردم توی ماشین بهشون گفتم که آرایشگاه میخوام برم مکانشپ از عمه کوچیکم که تازه عروسی کرده بود پرسیدم وقتی توی آرایشگاه رفتم خانم آرایشگر که خیلی ماهر بود گفت منو آرایش نمیکنه و به یکی از شاگرد هاش گفت میگف باید خوراکی میاوردم من با لباس عروسی به آرایشگاه رفته بودم به همه کسانی ک توی ارایشگاه بودند گفتم من جشن عروسیمو ترک کردم وقت زبادی ندارم دوباره به قصد خرید خوراکی به مغازه ای رفتم وقتی برگشتم اون خانم نبود ولی شاگرد های اون اونجا بودن من میخواستم برم دنبالش و اونو پیدا کنم شب شده بود عروسی من ۱تا۳ظهر بود انگار
امتیاز دهید:
۱
۲
۳
۴
۵
امتیاز شما ثبت شد. با تشکر
۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۰